در باره فيلم گجستك(الكساندر)
اوليور استون نويسنده فيلنامه قطار اكپرس نيمه شب كه در آن وضع و اوضاع اجتماعي تركيه را دهه 1970 را به تصوير ميكشد و بتشريح روزگار تركيه در آن سالهاي بي قانون كه در نهايت منجر به كودتا نظاميان شد اشاره كرده وبعلاوه يكسري تهمت و افترا و دروغ هاي اضافي و زايد ويژه هيجان انگيز كردن مضمون داستان فيلم؟!!
ايشان بخاطر تهيه كنندگي و كارگرداني فيلم اسكندر كه در تركيه فيلم برداري مي شود مجبور شد بخاطر دروغ بستن و افترا هاي رنگارنگ به ملت تركيه عذر خواهي كند و چندين هنر پيشه درجه 3 ترك را در اين فيلم پر هزينه بازي داد؟!!!1
وي اعتراف كرد كه وي فيلمنامه را بدون هيچگونه مطالعه و تحقيق فرهنگي و تاريخي و جمعيتي تركيه صرفا بر مبناي اطلاعاتي كه ديگران از تركيه به وي داده بودند نوشته است.و در عين حال دروغ ها و تهمت ها را چنان بزرگ و واقعي جلوه داده لذا مجبور به عذر خواهي شد!!!!
اما اينبار با نوشتن و تهيه كنندگي فيلم اسكندر كبير!!عملا همان روش را در سن سال پيري و بدون هيچ گونه مطالعه حداقل منابع مورخان يوناني كه مغرضانه مطالبي را از اسكندر افسانه وار نوشتند و اعمال وي را همسان خدايان يوناني از برخي اعمال زشت وي نتوانستند پرده پوشي كنند(زماني كه ايرانيان در دوره پادشاهان هخامنشيان مزدا پرست و واحد پرست بودند در اين زمان و حتي در اعصار بعد از ميلاد يونانيان عملا بت مي پرستيدند كه مهم ترين آنها زئوس براي يونانيان و ژوپيتر براي روميان بود).با يستي يادآوري كنم ملتي كه به بربريت متهم شده خداي واحد را مي پرستيدند و در عين حال دزدي وقتل بي گناه وروسپي گري در ايران قديم وجود نداشت در همان حال يونانيان و اجداد اسكندر در معابد بت ها را مي پرستيدند و دختران جوان آنها را هديه زيارت كنندگان به معابد بود و در قبال آنها پولي دريافت مي كردند(معبد دلفي و معبد آكروپوليس و...) و اوليور استون دوباره ملتي را بدون مطالعه فرهنگي و تاريخي و .. ايرانيان را در حال حمله با شتران نشان مي دهد !!در حالي كه اصلا نژاد شتر مربوط مناطق گرمسيري عربستان محدود مي شود و تنها كوروش كبير در حمله به كرازوس (قارون)و يونانيان كه موجب تصرف شهر سارد به وسيله كوروش كبير شد فقط براي رميدن اسب ها كه بوي شتر را نمي توانند تحمل كنند از كشور هاي الحاقي و تحت الحمايه ايران (انيران) استفاده كرد آنهم بطور مقطعي كه هنر و نبوغ كوروش كبير را در جنگ آوري مرساند!!!
اصولا شكست ايرانيان چه بود؟
در روزگاراني كه يونانيان (آتن و اسپارت و مقدونيا و...) در عسرت بودند و نمي توانستند زندگي خود را بگذرانند و بلطبع در چنين محيطي علم و دانش نيز جايگاه و احترمي نداشته دسته دسته دانشمندان و علماي هلا و جوانان و افسران و سربازان يوناني به ايران آمده و در خدمت و زير سايه علم پروري پادشا هان هخامنشيان بودند از جمله آنها ارسطو كه معلم اسكندر نيز بود و بنابه توصيه هاي وي و بر مبناي انديشه هاي همان استاد به ايران و كشور گشائي حمله كرد.
جنگ اول ايرانيان با اسكندر در بهار 334 قبل از ميلاد در كنار ساحل رودخانه گرانيك (گرانيكوس) در باليك اسير تركيه فعليواقع در جنوب درياي مرمره فعلي بود.ارتش داريوش سوم شامل 40 هزارسرباز مي شد كه از اين تعداد 15 هزار نفر مزدور يوناني بودند كه جيره و مواجب از ايران دريافت مي كردند و جناح چپ ارتش ايران را بعهده آنها بود.ولي به محض شروع جنگ همه مزدوران يوناني جناح چپ ارتش ايران را رها كرده و بر عليه ايرانيان شدند و ارتش ايران شكست خورد!!!
و 20 هزار اسير ايراني توسط اسكندر به همراه يك دختر و يك پسر جوان ايراني به شكرانه اين پيروزي قرباني بت معروف يونان(زئوس) شد و اسكندر مي خواست نسل ايراني را براندازد و عاقبت نسل خود انداخته شد!!!
در جنگ دوم در بهار 333 فبل از ميلاد در منطقه ايسوس آدناي فعلي جنوب شرقي تركيه كه در معبر معروف و تنگ كه از هر طرف بوسيله كوهها احاطه شده فضاي مناسب براي سربازان و بخصوص راه اندازي ارابه هاي جنگي كه سلاح مهيبي بود امكان استفاده از اين اسلحه براي ارتش ايران بوجود نيامد و ارتش ايران باز شكست خوردكه اين بار اسكندر از ترس به ايران نيامد ه و به مصر رفته و با تجهيز ارتش بيش از 200 هزار نفري خود كه عمد تا از سربازان شمال افريقا و يونان تشكيل مي شد در تابستان همان سال در مغرب ملتقاي رودخانه زاب و دجله در نزديكي شهر اربيل در جلگه گوگامل(گوگمل) داريوش سوم بدون علت با رها كردن فرماندهي نيرو هاي خود ارتش ايران را بي روحيه شده و متفرق گشتند و قوم متخاصم كه سربازان خود را صرفا براي بدست آوردن غنايم افسانه ايران ترغيب و تشويق كرده بود به محض وارد شدن به شهري غارت و كشتار مردم را شروع مي كردند.و بلكه شهر را بكلي ويران و نابود ميكردند.از وحشت خونخواري اسكندر روساي شهر ها قبل از رسيدن يونانيان آنها تسليم مي شدند تا بلكه از قتل عام مردم شهر جلو گير ي كنند و اجبار در ياد گيري زبان يوناني و نامگذاري فرزندان خود بنام اسكندر .... ولي بودند سرداراني كه تا نفس آخر با يك پادگان كوچك جلوي ارتش 200 هزاري اسكندر را تا سه روز گرفتند و آن آريو برزن (آريا برزين) معروف بود.
از عادت زشت يونانيها رواج هم جنس بازي كه در بين يونانيان سابقه طولاني داشته ودارد كه ايرانيها به اين عادت زشت آلوده نشدند و از طرفي يونانيان مانند مغولان داراي عادت زشت ديكري هم بودند و آن نبش قبر و سوزاندن مردگان و غارت معابد و مقبره ها است كه ضرب المثل پدرتان را در مآرم وپدرتان را مي سوزانم از آن زمان مانده.
قتل عام مردم شهر ها فتح شده و سوزاندن دو نسخه از اوستا در آتشكده چيچست و تخت جمشيد از ديگر اعمال منفور وي است.
و بزرگترين جنايت وي به آتش كشيدن تخت جمشيد(پرسپوليس) كه تالار هنر و فرهنگ بين المللي بود پس از غارت خزانه و اشياي گرانبها ي كاخ پس از يك ضيافت هنگام فرارسيدن شب كاخ را به آتش كشيد و بالاي تپه رحمت فعلي رفته و از سوختن آن كاخ لذت برد!!!كه علماي زرتشتي وي را به سبب اين عمل گجستك(ملعون) ومقطوع نسل خواندند و گفتند كه وي جوان مرگ خواهد شد و بدون دنباله(ابتر).چطور كه پس از مرگ وي جانشينان وي و سرداران يوناني جنگ براي بدست آوردن قدرت شروع شد و هيچ نامي از يونان در اعصار بعد هم نماند و هميشه زير سايه ديگران و بخصوص رم ماند.
ضمنا ارتش يونان به نيروي سوار اعتقاد نداشت و اسب به تعداد زياد در يونان نبود فقط سرداران بزرگ سپاه سوار اسب مي جنگيدند اين هم دليلي ديگر بر اغراق و دروغ پردازي هاي ديگر فيلم و همچنين نه اسكندر و نه هيچ پادشاهي نتوانست بطور كامل هنوستان را فتح كند بلكه قسمتي از آن را حال آنكه اسكندر در يك ريگزار گودرزيا(بلوچستان)نزديك بود خود و تمام سپاه خود را از دست بدهد كه چه رسد به فتح هند كه پيشكش ايشان!!!
www.tabriznews.blogspot.com
www.ariuoz.tk www.ariuoz.blogspot.com
www.ariuoz.persianblog.com