Friday, October 28, 2011

نامه یک جوان ایرانی برای شکستن سکوت در ۱۳ آبان



سلام و درود بر تو هم میهن گرامی

امروز در این ورطه تاریخی و در این اوضاع بد سیاسی و خفقان اجتماعی، وظیفه من و توست که دست در دست هم، ملتمان و جهان را از جنایاتی که در ایران صورت می گیرد، آگاه کنیم.

ملت ایران باید از پشت پرده جنایات جمهوری اسلامی که چون گرگی در لباس میش ، طمع به شکوه و جلال نام ایران و ثروت ملی ایرانیان دارد، آگاه شود.

هر روز یک خبر جدید از اختلاسی در حد چند صد میلیارد تومان به گوش می رسد.

هر روز اخبار جدیدی از پشت دیوارهای اوین به گوش می رسد. رژیمی که حتی در قانونش زندانی سیاسی تعریف نشده است، هر روز اقدام به شکنجه و زندانی کردن نخبگان و جوانانی می کند که به دلایل سیاسی محکوم شده اند. اسم این زندانی، زندانی سیاسی نیست، پس چیست؟

رییس دولت ایران هر روز به طرز ناشیانه ای قدم در وادی حیله و دروغ می نهد و ملت ایران را همچون خودش، مردمانی نافهم می پندارد و با این تصور هر روز به پیش می رود و آبروی ایران را در مجامع بین المللی به خطر می اندازد.

جوانی در ساعات ملاقات زندانیان با خانواده هایشان، به شکنجه گاه اوین فراخوانده می شود و به جرم پنهان نکردن حقیقت و گفتن آنچه که لایق رییس دولت است، ۲۵ ضربه شلاق میخورد و در زندان نگه داشته می شود تا اثرات شلاق از بین برود.

و زمانی که موعد آزادیش فرا می رسد، از طرف همان شکنجه گر مورد تهدید قرار می گیرد تا شلاق خوردنش را تکذیب کند و وقتی که رشادت و دلیری خود را به رخ شکنجه گر می کشد، از او درخواست می شود که دلیل شلاق خوردنش را نگوید.

اما امروز باید همه ایران بداند که امین نیایی فر، دانشجوی ممتاز دانشگاه تهران و کسب کننده یکی از برترین رتبه های کنکور سراسری و معدل ۱۹٫۲۰ در دانشگاه، به جرم گفتن آنچه لایق محمود احمدی نژاد است، ۲۵ ضربه شلاق دریافت کرده است و این وظیفه من و توست هم میهن.

امین نیایی فر، نخبه ۲۲ ساله ایران به جرم گفتن حقیقت شلاق می خورد، در مقابل فرج الله سلحشور، کارگردان طرفدار دولت که فیلمهایش به رایگان در اختیار کشورهای عقب افتاده قرار می گیرد تا خاک نخورد، در مورد تهمت به ساحت بانوی هنرمند ایرانی، نه تنها مورد شکنجه و اجرا شدن قوانین الهی و اسلامی قرار نمی گیرد، بلکه مجال تهمت دوباره می یابد و باز هم سینمایی را که خود از آنجا نام و نشانی یافته و نان در می آورد، مورد اهانت قرار می دهد و لجنزار می نامد.

جوانی در دوران اوج زندگانی خود در منزل پدریش در مقابل چشم پدر و مادرش دستگیر می شود و همراه با برادرش محکوم می شود. در زندان مورد چنان شکنجه هایی قرار می گیرد که در طول ۷۰۰ روز محکومیت، سه بار به عمل جراحی احتیاج پیدا می کند و در بار سوم پزشکان بیمارستان متوجه از کار افتادگی کلیه اش می شوند.

بابک خرمدین قرن، حسین رونقی ملکی در سنین جوانی اش کلیه اش را از دست می دهد. او کلیه اش را اهدا کرد، نه به بیماری نیازمند پیوند، به ایران. او کلیه اش را در راه وطن از دست داد. او کلیه اش را به خاطر من و تو از دست داد.

حسین کلیه اش را از دست داد. نه برای به دست آوردن نان شب، بلکه به بهای حفظ ارزشهای میهن. به بهای نگهبانی از میراث پر بهای کوروش بزرگ، ایران آزاد.

امروز در مملکت من و تو، میهن پرستی جرم است. جوانی به خاطر پخش کردن افکار تاریخ دانان بزرگ جهان در وصف ایران باستان، در ۳۰ سالگی به تحمل ۵ سال حبس محکوم می شود.

شاهین زینعلی در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین، زندانی است.جایی که جریان گازش قطع شده است. هم میهن من و تو به جرم پاسداری از ارزشهای ایران مجبور به تحمل سرماست. جوان ۳۱ ساله مجبور است در حمام دسته جمعی و با آب سرد استحمام کند. در مقابل این جنایت بزرگ، سکوت من و تو جایز نیست.

این بزرگترین اشتباه من و توست اگر انتظار کوچکترین عدالتی از این نظام و دولت داشته باشیم و اشتباه بس بزرگتر این است که در مقابل این همه بی عدالتی و دزدی و چپاول سکوت کنیم.

۱۳ آبان ۹۰ در راه است … سکوت نکن هم وطن … !

نویسنده: یک جوان ایرانی

لینک:
http://rahsanews.com/archives/32493

No comments: